خیلی بده که وقتی می دونی یه کاری اشتباه دوباره انجامش میدی
وقتی که اندازه کل دنیا شکست میخوری صدای شکستن و خورد شدن استخواناتو میشنوی
ولی باز دونسته این کارو انجام میدی
وقتی از سر تا ته این قصه لعنتیو از بری
وقتی که هنوز داری از درد قبلی به خودت می پیچی می نالی دردهای تازه ام روش تلمبار میشه
چرا بعضی از دردا هیچ راه درمانی براش نیست؟؟؟
تمومی نداره
باید بکشی و بکشی
دوباره شکست و درد و اشک...
یه صدایی همش تو گوشم میگه:
حقته بکش
چون تو سزاواره رنجی ...